باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...
آخرین نظرات
  • ۲۴ خرداد ۹۵، ۲۳:۵۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    :) قشنگ بود

کاکروچ

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ق.ظ

برگی از خاطرات؛

 

تازگیا نمی دونم چرا ذهنم هر اتفاق روز رو یه جورایی ربط میده به گذشته.

مثلا یکیش همین دیشب؛

یه سوکسِ خوجگلِ مامانیِ بی آزار،داشت برای خودش کف سرامیکای روشویی رژه می رفت که یهو چشم مامانِ گلم به جمال این آقا سوکسه ی ما روشن شد.این که چی شد و واکنش مامان جان چی بود که دیگه بر همگان واضح و مبرهن است ،پس فاکتورش میگیریم که زودتر برسیم به جان مطلب(به قول محمد صالح اعلای عزیز البته).

بر خلاف میل باطنیم،یه دمپایی از آشپزخونه برداشتم و با دو ضربه ی بی رحمانه کارِ آقا سوکسَ رو یکسره کردم رفت پی کارش!(خداییش هنوز عذاب وجدانش باهامه).

بعد از یک عملیات سخت و طاقت فرسای سوکس کشی،نشسته بودم که یهو یاد اون روز باشکوه (!) و یه لشگر سوکس مست و ملنگ،از سمی که نثارشون کرده بودند افتادم.هنوز همه نرسیده بودن،شایدم یه جورایی ما زود رسیده بودیم و تو حیاط منتظر بقیه نشسته بودیم.یکی از شجاع دلها رفته بود تو راهرو و در و چنان محکم از پشت گرفته بود که انگار با یک دسته کروکودیلِ ارتودنسی کرده ی تا دندون مسلح طرفه!

پسرِ پدر شجاع هم نشسته بود روی نیمکت و یک قیافه ی "گلادیاتورانه" ای به خودش گرفته بود بیا و ببین.که یعنی؛آره،مام ازون نترساشیم...

یکی نبود اون موقع یه آینه بده دستش و بگه:

_فسقلی..."رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون"!!!

کاش اون روز من یک چوب گلف همراهم بود!

بگذریم...

انگار همین دیروز بودا...عمر آدمیزاد مثل برق و باد میگذره...

یه خوبی می مونه و یه بدی از آدم!!!

هعـــــــــــــــــی!!!

۹۲/۰۵/۲۹
باران...

نظرات  (۱۴)

بیجاره سوکسه...
ممنون بابت رمز.
یا حق...
پاسخ:
آره واقعا هم بیچاره سوسکه...

خواهش میکنم.پسورد زورکی چسبید فضول خانم؟!

آقا سید مهدی چی میکشه از دست تو و فضولیات...

ممنون که سرزده سرزدی...

(هم اونور نظر میزاری هم اینور؟!

عجب!!!

ارشد راه حل مناسبیه برای رفع بی کاری.به پیشنهادم فکر کن!)


یا حق
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
هه بامزه بود.
یادمه بچه بودم خعلی شجاع تر از الان بودم...
سوسک می دیدم کله سوسکو می گرفتم مینداختمش از پنجره پایین.
الان دیگه پیر شدیم. توضیح ندم بهتره!!!!
*** **** ** ***** *****
*** ***** ** ** **** ********* ******** **** * ** ***** **** ******
** * ** ******

پاسخ:
سلام مادربزرگ

ای بابا بچگی هم عالمی داشت که گذشت...


بابت نکات ستاره دارتون هم ممنون.

۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۷ تنها تو شهر ادمکها
عمره ادمیزاد مثل برق و باد میگذره.......
سوسک های محترم هم بخشی از قسمت های مفرح عمر ما هستند...

پاسخ:

سوسکای محترم؟!

من و یاد دری انداختی...شبای ماه رمضون فرازای دعای ابوحمزه رو برام ارسال می کرد بعد پایینش مینوشت:

"فرازهایی از دعای جناب ابوحمزه ی ثمالی"


حالا دیگه ما رو شطرنجی می کنی؟!!
فُش نداده بودم که!
اگه می دونستم ناراحت می شی اصلا نمی گفتم!
و همچنان من متوجه نشدم اون قسمتو!
تو خصوصی بهم بگو خب! :)

پاسخ:

اولا،آدم خوب نیست زود قضاوت کنه مادربزرگ ماهی ها!!!

دوما،رو خصوصی عرض می کنم خدمتتون...

سوما،نشنیدی میگن دشمن تا دندون مسلح بود؟!یعنی خیلی خطرناک!!!!!!!!!!!!!


سلام 

خب نگار تازه اومدین تو بیان . یا شایدم تازه وبلاگ نویسی رو شروع کردین نمی دونم به هر حال خوش اومدین . 

دست به قلمتون که خوبه ..منتظریم داستانتون رو زودتر تو کارگاه بخونیم ... 

یا علی 

پاسخ:

سلام خانم معلم

بله تازه به بیان نقل مکان کردیم ولی ازون جایی که بلاگفا مشکل داره مهاجرت صورت نگرفته هنوز و من هم زمان برای وارد کردن مطالب به صورت دستی ندارم...

حالا آدرس وبلاگ سابق رو تقدیم می کنم...

من البته از دبیرستان وبلاگ نویسی کردم تا به حال هم ادامه داشته...

حتما سری به کارگاه خواهم زد...

و ممنون از حضورتون در سرای بارانی...

خب من دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم، من باب این گفتم وگرنه زود قاوت نکردم.
نه نشنیده بودم، ولی خب الان شنیدم!
انقدر که فکر کردم اشتباهه!
ها باشه منتظرم.
بعدم کلن هم اسم سوسک چندشه هم کاکروچ . وویی!! با اون دست و پاهای نرم و نازکش!!!
پاسخ:

بله...کاملا از اس عصرت مشخص بود گلم!!!

نگو!انقدر آدما هستند که از سوسکا کثیف ترند...به قولی:اسم سوسک ها بد درفته!

یا نور

سلام عزیزم

بانمک بود :))

واقعا "هعــــــــــــــــــــی "

اللهم اجعل عاقبة امرنا خیرا

اللهم عجل لولیک الفرج

 

پاسخ:

سلام

واقعا!

الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی آمین!

اللهم عجل لولیک الفرج

خب من دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم، من باب این گفتم وگرنه زود قضاوت نکردم.
نه نشنیده بودم، ولی خب الان شنیدم!
انقدر که فکر کردم اشتباهه!
ها باشه منتظرم.
بعدم کلن هم اسم سوسک چندشه هم کاکروچ . وویی!! با اون دست و پاهای نرم و نازکش!!!
پاسخ:


نگو...سوسکای بیچاره!

اینقدر را آدم میشناسم چندش تر و حال بهم زن تر که هیچ کسی حتی بهشون تو نمی گه در حالیکه ...

یا سبحان
سلام بر شما
.
.
.
نقطه ها و سه نقطه های یک متن برای هر کس مفهومی دارد !

با "سه نقطه ها "به روزم  و منتظرم تا بگویید سه نقطه های ساکت شما میان دانه های تسبیح چه مفهومی دارد ؟!
[گل]

پاسخ:

سلام خانم پر انرژی،

سه نقطه خیلی دوست دارم حتما سر خواهم زد...

*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____من آپم____________***
_***______مشتاق نیم نگاهی_***
__***_______هرچند گذرا____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•* 
پاسخ:

سلام

چه دعوتنامه ی زیبایی...

سر میزنم حتما.

۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۵۴ علی درستکار - این شب ها

سلام

مخلصیم ..... همین ... اومدم همینوبگم ... سوسک اینام که همه جا هس ... اما خب اینم نمکه دیگه!!!!!!!!!!

پاسخ:

    علیکم سلام جناب درستکار،

کلیک رنجه فرمودید بزرگوار...شرمنده کردید.

سوسک که بله همه جا هست ولی خاطراتی که با سوسکها داریم متفاوتشون می کنه!!!

ممنون از حضور سبزتون در سرای بارانی...

همین!

با این مطلب گذاشتنت!

از اون روز تا حالا،چپ میرم راست میاد، به من میگه ترسوَم که از سوسک می ترسم!!!

یکی نیس بهش بگه:

بابا به پیر به پیغمبر سوسک ترس داره!حالا این خانم نمی ترسه ایراد از اونه نه از ما!

بهش می گم "پسر پدر شجاعم" می ترسه که مرده!

میگه:

خودت رو با فسقل بچه مقایسه می کنی؟!

(ببین چه آتیشی به پا کردی!!!)

پاسخ:
سلامت رو خوردی؟!

آتیش؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بی خیال !چقدر قصه رو غم انگیز می کنی خواهر؟!

اولا،خب چرا از سوسک می ترسی؟!

مگه سوسک ترس داره؟!

یه نگاه به قد و اندازه ی خودت بندازی و با اون سوسک کوچیک مقایسه کنی میبینی که کروکودیل نیست...اصلا خانمها از سوسک نیست که می ترسن بلکه از اسم سوسک هستش که می ترسن...یه جورایی شرطی شدن!

حالا سر فرصت چنتا کار ساده یادت میدم که با سوسک و موش هم بتونی دوست بشی حتی...

دوما،دوما رو برات میل میکنم...حتما بخونش و همون جا جوابش رو بده!

اینجوری بهتر هستش!!!
بچه که بودم یه بار واسه دفعه اول و اخر یه سوسکو کشتم یه ساعت نشستم براش گریه کردم که از زندگی محرومش کردم و تا همین یه ساعت پیش زنده بود. نمیدونم من دیوونه یودم یا سوسکه خیلی تو دل برو بود که من بیکار نشستم اون زمان براش گریه کردم.اخه یکی نبود بم بگه دختره ی ساده مردن سوسکم گریه داره؟ اره دیگه بچگیا تنها تلخی زندگیمون شربت سرما خوردگی بود اشکمونم واسه مرگ سوسک بود.
پاسخ:
کودک جثش کوچیکه ولی دلش یه دریاست...
دلیلش اینه گلم!
کاکروچ یعنی چی اونوقت ؟
پاسخ:
سوسک...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">