باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...
آخرین نظرات
  • ۲۴ خرداد ۹۵، ۲۳:۵۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    :) قشنگ بود

۲۹ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

امروز از آن روزهایی بود که می خواهی در انتهایش چشمانت را ببندی و شان و منزلتت را به فراموشی بسپاری و هر آنچه ناسزا بلدی از 18+ گرفته تا آن 40+ هایی که تا پشت بناگوششان را رنگی می کند ،نثارشان کنی تا شاید کمی آرام شوی...مثلا در جواب یکیشان بگویی؛

"حرف دهنت رو بفهم!!!"

یا ...

تنها نقطه ی سفید امروز از ایستگاه میرداماد با من بود تا ایستگاه مقصد...آنقدر قربان صدقه اش رفتم و چلاندمش که طنّاز کوچولو بیدار شد!!!

 

tannaz

 

دو عدد لپ داشت هر کدام به قاعده ی یک گوجه فرنگی...حیف که مادر محترمش هم حضور داشت و الاّ گازی از بچه می گرفتم که گوجه ها املت بشوند در دَم!!!

دنیا در کنار بدی ها و نامردیهایش بسیار زیباست...تنها کافیست تا چشمانمان را ببریم کارواش و افکارمان را حتی!!!

........................................

۱۸ نظر ۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۰
باران...

... عیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدتون مبارک ...

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى

الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى،

الصِّدّیقِ الشَّهیدِ،صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

پرودگارا، ‌بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست .

آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین و زیر خاک است.

بر آن صدیق شهید درود و رحمت فراوان فرست،درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیاپی و پی در پی، ‌همچون برترین و درود و رحمتی که بر هریک از اولیائت فرستادی.

(دانلود)

۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۵۱
باران...

رفتن به ادامه ی مطلب این پست اصلا به ناراحتی قلبیا...تیتیش مامانیا...کودکان زیر 14 سال توصیه نمی شود!!!

از ما گفتن بود!!!

۱۱ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۵۳
باران...

برگی از خاطرات؛

 

تازگیا نمی دونم چرا ذهنم هر اتفاق روز رو یه جورایی ربط میده به گذشته.

مثلا یکیش همین دیشب؛

یه سوکسِ خوجگلِ مامانیِ بی آزار،داشت برای خودش کف سرامیکای روشویی رژه می رفت که یهو چشم مامانِ گلم به جمال این آقا سوکسه ی ما روشن شد.این که چی شد و واکنش مامان جان چی بود که دیگه بر همگان واضح و مبرهن است ،پس فاکتورش میگیریم که زودتر برسیم به جان مطلب(به قول محمد صالح اعلای عزیز البته).

۱۴ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۲
باران...