شیرین تر از عسل.سقای آب و ادب.ما رایت الا جمیلا...
تنها عاشق حال عاشق را می داند و درد عشق را می شناسد...
حرف عاشق را فقط عاشق می فهمد و عمل عاشق فقط برای درد عشق کشیده معنا دارد و قابل فهم است...
عاشق به پای معشوق درد می کشد،مثل شمعی روشن قطره قطره اشک می ریزد و در خود آب می شود،اما دم بر نمی آورد...تا مبادا آزرده گردد خاطرِ عزیزِ معشوقش!!!
شیرین است...
به دهان مزه می دهد و دل را می برد و هوش از سر می پراند...
از عسل شیرین تر است پای معشوق؛
دست دادن و مشک به دندان گرفتن...
تیر بر چشم نشستن وعمود آهنین بر سر خوردن...
با صورت از اسب فرود آمدن و لب تشنه با برادر وداع کردن...
اما،
از عسل شیرین تر است پای محبوب؛جان سپردن و زیر سم اسبان رفتن!!!
حال محب را فقط محبوب می فهمد و بس...
نگاه محب،گرم به نگاه محبوبِ...
اصلا سینه ی محب به حب محبوب بالا و پایین می شود و نفس می کشد...
محب نمی خواهد نفس کشیدن در هوایی را که محبوبش دیگر در آن هوا نفس نمی کشد...
محب خود را پیش پای محبوب قربانی می کند زیرا تاب نمی آورد به تماشای جان دادن محبوب نشستن را...درد محبوب را محب با جان دادنش به پای محبوب به جان می خرد!!!
حال عباس ابن علی علیه السلام را تنها برادر می فهمد و بس!!!
اما،
حال زینب سلام الله علیها را تنها خدا می فهمد و بس!!!
زیبایی نگاه عمه را تنها خدا می تواند تفسیر و معنا کند و لاغیر...
دنیا و فهم دنیا کوچک است برای دانستنش...برای درک بزمی که برپا بود در کربلا و تنها زینب سلام الله علیها جمالش را دید و آنچنان شیرین بر لب آورد؛
"ما رآیت الا جمیلا..."
........................
هیچ برگی نمی لرزد ومومنی درد نمی کشد، جز بخاطر گناه او و آنچه خدا ازآن در میگذرد،بیشتر است
شهادت حضرتش تسلیت
سلام علیکم مومن
کربلا روزیتون ان شاالله
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب