باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...

هَمیشہ بـاید کســـ ے باشد که مَعنے سه نقطه ے انتهاے جُملـــه هایت را بفَهمد...

باران نم نم...
آخرین نظرات
  • ۲۴ خرداد ۹۵، ۲۳:۵۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    :) قشنگ بود

روزنگار...

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۵۹ ب.ظ

امتحان داری دو تا تو یک روز!!!

 بعداز امتحانها از بی خوابی شب گذشته خسته ای...داری وسایلات رو جمع می‌کنی که بری خونه،که یهو بهت یه پیشنهاد میشه؛

_ میای بریم مسجد دانشگاه؟!

میگی که خسته‌ای!!!اما انگار گوشش بدهکار نیست...چند دقیقه ی بعد با چنتا از دوستات سوار یک پراید فکستنی...از در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) وارد میشی...!!!

سر می چرخونی تا فضای داخلی محیطی رو که همیشه از پشت نرده ها دیدیش رو خوب ببینی...

_هه...اگه بمیرم آرزو به دل نمردم!!!

سرا همه میره زیر چادر و بچه ها بی صدا می خندن!!!

 نگاهم به گنبد نیمه کاره ی مسجد که میوفته ،یاده صبح هایی میوفتم که همیشه نشونم اینه که بمحض رویتش،کرایه رو حساب میکنم و میگم:

_لطفا پل مدیریت نگهدارید...

وارد مسجد که میشیم چنتایی دیگه از بچه های قدیم راهیان اونجان که بر خلاف همیشه در نهایت آرامش ابراز دلتنگی می‌کنند...خیلی شیک و مجلسی!!!

اگر هر وقت و هر جای دیگه بود صدای جیغاشون رو هفتا آسمون اونورتر باید جویا بشی...

نگاه متعجب من ظاهرا گویاتر از سکوتم هستش که کسی در گوشم زمزمه می‌کنه؛

_آخه اینجا امام صادقِ!!!

_؟!!!

سخنران مشغول صحبت هست و خانمها نگاهشون به صفحه ی آبی ال ای دی ها...ناگهان پسر جوانی سر به زیر یاالله گویان می آید و سیمها رو وصل می کنه و تصویر هم پشت بندش میاد...

چند دقیقه ی بعد تصویر میره رو مستمعین ظاهرا،که یهو دو سه تا از بچه ها میزنن به من که پشت به صفحه ی نمایشگر نشستم و یکیشون با خنده میگه؛

_این...این...اینکه (تا برگردم تصویر ردش می کنه و من فقط گوشه ی کتش رو می‌بینم)اونروز دفتر شما بود...

تمام طول مدت سینه زنی رو میرم جایی جدا میشینم از دست نشونی دادنا...مراسم تموم شده...دلت میخواد تو حال خوشی که داری باشی،...غذاهامونم دستمونه داریم میریم سمت پارکینگ،هنوزم داره آدرسهای اون بنده خدا رو میگه بلکه ام من بشناسم!!!

دیگه داره میره رو نروم پیاده روی کنه،که بهش میگم؛

_به جون خودم،ترکش همه تصویرش رو برده بودجز گوشه ی کتش،که من دیدمش...بی خیال ما شو!!!

...............................

پ.ن:هنوزم داره پیامک میده تا شاید من یادم بیاد...آخری از همه باحالتره؛

_"بابا...همونیکه قیافش شبیه جوجس!"،

یعنی یه همچین دوست سیریشی داریم ما!!!

پ.ن ویژه:(+)

 پ.ن:مامان مشغول باز کردن سیاهه های خونه هستند...از همین الآن دلم برای محرم تنگ شد...من هنوز دلم روضه باز می خواد...من هنوز سبک نشدم...من هنوز 'خود'ام رو پیدا نکردم...من هنوز آدم نشدم!!!

کاش می‌شد مثله بچگی هام که دلم نمی خواست بابا برن، دستام رو باز میکردم و سد راهه صفر میشدم که تموم نشه...که نره!!!

دلم عجیب گرفته خب خدا!!!

پ.ن: 

خبر...خبر

فرکانستون این بار هم شاهکار کرد...دو تا از نمره هام اومده...یکی 19 و دیگری 20...فعلا 5 واحد بخیر گذشت...

کماکان برقرار بر روی همین فرکانس دعا بفرمایید ممنون میشم...

۹۲/۱۰/۱۱
باران...

نظرات  (۱۸)

یا رفیق
سلام بارانی خسته ی امتحانا !
وقت پست گذاشتنت از همش جالب تر بود :) درست یه دقیقه قبل قرارمون ...

یه خرده از نگرانی دراومدم ! آخه فهمیدم خسته ای .فکر می کرذم تا اول شب امتحاناتو دادی و اون موقع بیکاری و خستگیت تا حدودی در رفته ...

روزنگار صمیمی ای بود . من یه بار به همراه دو تا خواهرم و بابام سال 86 امام صادق اومدم :) البته مسجدش نه !
جوّ دوستان هم دانشکده ای من یه جورای دیگه ای بود . اون جوّ رو بیشتر دوست داشتم .
با یکی همیشه پیاده روی می کردم ، با یکی درس می خوندم و جلسات جالب دانشگاه رو می رفتم . با جمع 4 نفره مون (دو نفر قبلی + دو نفر دیگه )هم فقط  تریا محض خستگی درآوردن می رفتیم . گاهی هم موقع بهار از درختای توت دانشکده ، توت می خوردیم :)) همین و شاید کم و بیش !
یادش بخیر ...

عاقبت بخیر باشی
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ:

سلام

امروز برای اولین بار رفتم به این مراسم...روضه ی علی ابن موسی الرضا(علیه السلام)سنگین چسبید...

اگر این دوستم سیریش نمیشد بهتر بود...از غروبی تا حالا سرم درد گرفتم از بس حرف زد...

بابت اون موقع هم فقط میتونم بگم شرمنده...

اصلا حوصله نداشتم!!!

من خیلی اهل با دوست بیرون رفتن نیستم ولی امروز واقعا خودشون طلبیدن...

امروز هوای اونجا عجیب برام سنگسن بود...

هنوزم نمیدونم چرا امروز رفتم اونجا...آخه هیچ وقت نشده بود که حتی دلم بخواد که برم...یا مثل امروز دوستم اینقدر اصرار کنه!!!

سلامت باشی

اللهم عجل لولیک الفرج



آخی حیاطتون اینا!
من و آقا سید مهدی تصمیم گرفتیم فردا با برفای حیاطمون آدم برفی بسازیم
فردا به افتخار تو یه شکل پروانه ای هم میزنیم عکسش رو برات ارسال می کنم...
شب برفیت بخیر و دلت گرم!
پاسخ:

آخی حیاطمون اینا!!!

من و پدر و جوجو هم تصمیم به ساخت داشتیم...ولی جوجو داره همش محتویات معدش رو گلاب به روتون بالا میاره...

فکر نکنم با این اوصاف والدین محترم اجازه ی حضور ایشون در فضای حیاط رو برای فردا به بچه بدن...منم دلم نمیاد بدون اون!!!

نه تروخدا مثل اونسال کلیه درد میگیری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ممنون عزیزم

همچنین برای شما زوج خوشبخت

دعا میکنم در آخرین روزصفر، حسین خریدار اشکهایتان، پیامبر مشکل گشای غمهایتان، غریب مدینه شفاعت خواهتان، خورشید طوس ضامن دعاهایتان و مهدی فاطمه سایبان دلتان باشد.
التماس دعا
پاسخ:
ممنون...
محتاجیم به دعا
چرا کامنتم رو که عمومی بود تایید نمی‌کنی پس؟!

پاسخ:
عزیزم...سانسوری زیاد داشت...دیدم همش شد ستاره اینه که کلا تایید نکردم...ببخشیدها!!!
وای آخه نمیدونی ماجرای اونروز رو خوندم چقدر خندیدم...بدبخته بیچاره دلم براش سوخت!
بارانی بوی شهادتش بلنده.
پاسخ:
شما دلت برای کسی نسوزه...
...!!!
سلام دوست من
از قبل از تموم شدن ماه صفر دلم حسابی گرفت
عجب محرم صفر با برکتی بود
خدایش دوست نداشتم تموم بشه یاد مراسمای عزاداری و سیاه پوش های امام حسین(ع) که می افتم دلم واژگون میشه
میترسم دوبار محرم که تموم بشه راه گم کنم....
پاسخ:
سلام...
تو دنیایی که نماد شناخت افراد یک اواتار هست...صمیمی نشید بهتره!!!
اگر دفترچه راهنمای محرم رو همیشه پیش خودتون داشته باشید...انشاالله که راه گم نمی‌شه!!!
سلام....
هدیه دادید،الان هدیه بگیرید...
.............................................................................................
رُوِیَ عَن عَلِیِّ ابنِ مُوسی الِّرضا عَلَیهِما السَّلامُ قالَ:
یاعَلیُّ! اَحسِنوُا جِوارَ النِّعَمِ فَاِنَّها وَحشِیَّةٌ وَ مَا نَأَت عَن قَومٍ فَعَادَت اِلَیهِم[1]
 
ترجمه حدیث: علی بن شعیب می­گوید: بر ابی الحسن الرضا علیه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمودند:
ای علی! مصاحبت نسبت به نعمت­ها را نیکو بدارید، چون نعمت­ها وحشی هستند و فرار می­کنند و این طور نیست که هر نعمتی اگر از دست قومی رفت، به سوی آنان برگردد.
 
شرح حدیث: انسان قدر نعمت­های الهی را بداند، زیرا همیشه در دست او نیست، بلکه مانند حیوانات وحشی یک مرتبه فرار کرده و از دست او می­رود. معلوم نیست که اگر نعمت­ها از دست انسان فرار کرد، دوباره آن را به چنگ می­آورد یا نه؟‌ اگر هم بتواند به چنگ آورد، با زحمت و مشقّت فراوان است. حالا صحبت در این است که انسان برای باقی ماندن نعمت­های الهی در دست خودش و چگونگی افزایش نعمت­ها یعنی بقا و ازدیاد نعمت­های الهی چه بکند؟ هر دو آنها ریشه در یک چیز دارد و آن هم شکر نعمت است.
 حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: نیکو بشمارید. چگونه؟ ‌شکر نعمت را به جا آورید و الّا آن نعمت­ها از دست فرار می­کند. پس تو قابل نبودی که این نعمت­ها را به تو بدهیم، زیرا بقا و ازدیاد نعمت، بستگی به شکر دارد.
شکر هم برسه قسم است: قلبی، لفظی و عملی. قلبی: یعنی بفهمی خدا به تو نعمت را داده است. لفظی: ستایش و حمد الهی را به جا آوری و عملی: در راه رضای خداوند مصرف کنی نه در راه حرام. یعنی از علم و مال و مقام و... به حدّ توان و استطاعت خود در راه خدمت به بندگان خداوند استفاده کنیم. خداوند در قرآن می فرماید: "لَئِن شَکَرتُم لَأزیِدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذَابِی لَشَدیِدٌ [2]" اگر شکر کنید، برنعمت­های شما می­افزایم و اگر کفران کنید به عذاب شدید گرفتار می­کنم.
شرح حدیث....آقا مجتبی تهرانی ره

[1] بحار الانوار، جلد 75، صفحه 341
[2]سوره ابراهیم، آیه 7
 

پاسخ:
سلام
سپاس فراوان...

یا رفیق
سلام
من چند دقیقه دیگه باید باز برم !! فقط اومدم بگم : قالبت جالبه به اسم باران میاد ... توضیح زیر باران نم نم هم جالبه :) من همیشه با خودم میگم این همه سه نقطه که تو استفاده می کنی به اسمت : باران میاد .:)

اناریه خیلی آدمو به هوس مینداخت بخونیمش هااا :))))
بگذریم ... این بار دلم می خواد به حرف شیطون گوش کنم اما فرصت ندارم . تو هم که امتحان داری و اصلا نمیشه شوخب کرد:)))

ربیع بر بارانی مون مبارک .
رستگار باشی
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ:
سلام عزیزم
عمه شدن دوبارت مبارک...
اناریه صاحب داره...
قول میدم تنها برای یک نفر بعدی رو برای شما بنویسم...
ممنون مهربون...
این راهله همون راهله هست؟!عروس خانم؟!
بارانی؟؟؟من پسورد میخوام خو!

پاسخ:
نه گلم از اسم دختر مردم سوءاستفاده کرده مثلا لو نره...
اِ؟!!!
میخوای اون پستی هم که متعلق به شماست رو پسوردش رو در اختیار بقیه یا مثلا همین ستاره ی خودمون بذارم؟!!!
چیزی رو که برای خودت نمی پسندی...برای دیگرون هم نخواه دیگه!!!
صاحب داره گلم صاحب...
۱۵ دی ۹۲ ، ۱۷:۱۹ فرزند خاک
سلام...
بر شما نیز مبارک
خیلی دعا التماس دارم
یاعلی مددی
پاسخ:
سلام
:))
محتاجیم به دعا
چه جلب!
صاحبش کیه؟مشکوک میزنی،اگر خوب نمیشناختمت فکرای بد بد می کردمآ!

پاسخ:
جلبیش رو که نیست...آخه چنتا از بچه های فنی اینجا در رفت و آمدن...نخواسته لو بره!!!
صاحبش...صاحبشه!!!
فکرای چی چی؟!!!پس خوبه که من رو میشناسی!!!
آهان،خب از اول اینو بگو!
مال این حرفا بودی تا الان نوه هاتم دیده بودی،من موندم تو از زندگی چی می خوای به خدا؟!
دارم اینو می گوشم.راستی اون ذکرایی که گفتی قبل از خواب بخونم ترتیب و اعدادش رو میگی؟

پاسخ:

شما تازگی ها زیاد تیکه میندازی ها...ریز نیا لطفا من بعد!!!

اون چیزی که من می خوام اینه؛صداقت...ایمان...تعهد...فقط همین!!!زیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاده؟!!!

باشه برات ایمیلش رو فوروارد می کنم...

حالا که بحث تیتراژه منم با این حال می کنم...

ببخشید اگه ناراحتت کردم
نه زیاد نیست!
ولی بدون اون حد صداقت و ایمان و تعهد که میخوای به قول خودت ماله عهد مامانامون بود و دیگه لنگه ی باباهامونم پیدا نمیشه!
آهنگ قشنگی بود.چه عجب شمام یه چیزی گوش دادی!
پاسخ:

خواهش میکنم...

اون حدی که اون موقع بوده و الان کم رنگ شده...حد نرمال بوده!!!

من تن به زندگی آنرمال نمیدم...این رو هر منطقی تایید می کنه...هر اخلاقی هم روش صحه میذاره...

به قول مامان جون:دل مگه دروازه شمرونه...امروز یکی بیاد فردا بره...پسون فردا بازش کنی رو یکی دیگه؟!!!

برای بذر پاک محبت صداقت و ایمان و تعهد طرفین حکم آب و خاک و نور رو داره برای رشد یک گیاه!!!

میدونی بدی ما جوونا چیه؟!!!

اینه که فکر می کنیم گذشتمون فقط به خودمون مربوطه و گذشته ی طرف مقابل هم به خودش!!!

اما هیچ حالی به آینده نمیرسه مگر گذشته ی درستی داشته باشه!!!

شنیدی میگن دیواری که کج رفت تا ثریا کج میره؟!!!

وقتی به پاکی احساست ایمان داشته باشی حاضر هستی بذاری یخ ببنده اما حروم دروغش نکنی!!!

............................................................................................................................................................................................

بحث زیادی فلسفی شد انگار...ولی این باور منه!!!

پاشم ایستادم و خواهم ایستاد انشاالله!!!

کیفیت زندگی هم برام بیش از کمیتش اهمیت داره!!!(این رو برای راحتی خیالت گفتم)

کاملا حرفات درست و منطقی هستش،ولی آخرش که چی؟
این شتریه در هر خونه ای می خوابه!
بارانی به همون خدا قسم که همه ی پسرا هم بد و نامرد نیستن یه نگاه به اطرافت بنداز بابات،برادرت،پسرای فامیلتون،شوهر خواهرت،اصلا همین آقا سید مهدی،همه قشری بد خوب داره!نامردی ای که امثال محمدرضاها می‌کنند،یه روزی به خودشون بدترش بر می گرده!
آبجی،مطمئن باش خودت خوبی،خوبم گیرت میاد!

پاسخ:
شما لطف داری آتنا جان...خوبی از خودته!!!
 شما فقط ماجرای این دو نفر رو شنیدی...دو روز تب کردی افتادی تو جا...من پا به پاش رفتم تا طلاق گرفت..من تمام تلاشم رو کردم که باهاش کنار بیاد ولی خانه ای که بر اساس دروغ ساخته شده از پایبست ویرانست...سخته چند روز بعد از عقدت بفهمی کسی که می خواستی یک عمر بهش تکیه کنی... دروغگو و قبلا یک ازدواج نا موفق دیگه ای هم داشته...پدرش با من حرف میزد از بغض صداش می لرزید...خودشم که نابود شد رفت!!!
الهی بمیرم!
الان حالش چطوره؟!
خب زود عقد کردن این بدی ها رو هم داره دیگه!

پاسخ:
خدا نکنه...
کنار اومده...ولی شدیدا غمگینه!
دیگه هر چی بوده گذشته...
انشاالله دفعه ی بعد بیشتر دقت می کنن...
یا کریم
سلام دوستی جونم
خیلی خوشحالم که برگشتی
چه قشنگ شده اینجا ... ابرای بارانی تو رو خیلی دوست دارم مخصوصا که تکون هم می خورن :))رنگ باران نم نم هم قشنگتر و شادتر از قبله .
شاد باشی و رستگار
اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:
سلام خانم پر انرژی،
ممنون...چشماتون قشنگ می بینه!!!
چه خبرااااااااااااااااااا؟!!!
ما اینجا یه جعبه شیرینی گذاشتیم منتظر نداتوتیم ها!!!:)))))))))))
سلام خواهر گلم
متشکرم که تشریف آوردی وبلاگ حقیر.
اگه اجازه میفرمائید لینکتون کنم.
در ضمن مطالب وبت خیلی جالب بود... البته اونها که رمز نداشت و شد بخونم [شکلکِ لبهای خندان]
[شکلکِ من رمز میخوام!] البته اگه میشه!!! و صلاح دیدین.
یاعلی
پاسخ:

سلام

خواهش می کنم...

سبب افتخاره...

پستهای رمزدار تنها برای یک نفر...تنها برای یک نفر هستش...اگر پست دیگه ای که رمزدار هستش رو می خواین بخونید بفرمایید کدوم پست تا پسورد برای شما ارسال بشه...

یا علی (علیه السلام)...

۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۷ دکـ لـ مـ هـ
خیلی جال بود، فقط یکم خوب متوجه نشدم. یعنی یجوری بود. مثل اینکه یک عده‎ی خاص کاملا خوب متوجه شدن...
البته نظراتِ این پستتون یجورایی پی‎نوشت بود. اگه اونارو نمی‎خوندم کلا هیچی متوجه نمی‎شدم!
پاسخ:
آنقدرها هم گنگ نبود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">